بسم الله

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

پیرزن

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج


در پیاده رو، قدم زنان، در فکر و خیال و...؛
دور پیرزن را گرفته اند، و با آنکه پیرزن در حال راه رفتن است، رهایش نمی کنند.
می خواهم با پاهایم گربه های خیابانی را دور کنم؛ حتی احتمالا نزدیک بود لگدی نثارشان کنم.
صدای پیرزن، به نرمی، بلند می شود که نزن پسرم، حیوون خدا گناه داره. نزن، این ها هم بنده ی خدان.

اضطرار

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ


بسم الله
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج


جالب است!
ظاهرا این دستگاه، چیز  اکتسابی ندارد!
همه اش دادنیست!
حتی اضطرارش...
قرار نیست به بینی ات فشار بیاوری که این شب ها بوی اضطرار بشنود!
بنا باشد خودشان مضطرّت می کنند.
تو بنایت را بساز!
یا علی

27 مهر 1391

خدایا نمکت رو...

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج


فرمودید که حتی نمک آش مان رو هم از شما بخواهیم. 
چشم!
شکر آن را هم می کنیم!

دختربچه محترم

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج


دختربچه در مترو فال حافظ می فروخت.
نه از اینها که آویزانت می شوند؛ یا  همینطوری فال را میگذارند روی دستت. تعارف می کرد؛ شاید تازه کار بود!
به من که رسید، دوباره برگشت عقب. یک خانم جوان از او قیمت پرسید.

برای پسربچه و مادرش صلوات

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ


بسم الله

(در ابتدا از پسربچه، مادرش، شما و ... معذرت می خواهم که همینطوری و نپرداخته می نویسمت.)
وارد مترو که می شوی، جمعیت هم پشتت می ریزد داخل. روی صندلی که می نشینی، پسربچه را می بینی که با مادر و پدرش نسبتاً به راحتی موفق می شوند سه صندلی را اشغال کنند؛ این یعنی فراغ بال و راحتی اش در طول سفر، چیزی که معمولاً در مترو برای بچه ها کم پیدا می شود.

کودک وقتی گم شد!

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

کودک با مادر بود یا با  پدر، یا خواهر یا برادر، یا حتی معلم ...

در بازار بود یا پارک، خیابان یا حتی حرم ...

شرّ بود یا ساکت و آرام ...

خیلی که گم شده بود، گریه اش به اوج رسید؛

کودک دیگر فقط مادرش را می خواست.

 

شعر جهادی دلگان عید 1390

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

سلام علیکم؛
بند اول شعر جهادی عید 1390 دلگان:

خانه خانه، کوچه کوچه، کو به کو
کار چشم عاشق ما جستجو
جستجوی ردّی از جاپای او (2)

تموم دل ها آقا، به غم اسیرن آقا، بگو کجایی
پیرا که رفتن حالا، جوونا پیرن آقا، بگو کجایی
( به قول آقا علی مهدیان: پیرا که مردن)

به پای غمت، تا پای جون می مونیم، بیا بیا
شبای جمعه، نه همه شب می خونیم، بیا بیا

یا صاحب الزمان، الغوث و الامان (2)

این هم قسمتی از صوتیش با صدای آقا مهدی تدینی.

یا علی