حدیث شبلی؛ اسرار حج راستین در کلام امام سجاد(ع)
بسمه تعالی شأنه العزیز
تابستان 1388 که به سفر حج عمره دانشجویی مشرّف شدم، تقریبا فرصت هیچ مطالعه ای فراهم نشد. یکی دو روز آخر، و نیز در طول سفر در هواپیما کتابچه ای که استاد حجت الاسلام نیلی پور تدوین کرده بودند را خواندم. کتابچه ای که با توجه به روش ایشان، مجموعه ای مختصر و غنی از نکات ابعاد مختلف سفر حج بود، از اعمال تا حکمت اعمال. در آن کتاب بود که چشمم به قسمت هایی از این حدیث خورد. در مدینه بدنبال متن کامل حدیث به بعثه رهبری رفتم و آنجا یک نسخه از حدیث را پرینت گرفتم. جداً نگاه و نکات مختصر و نابی در مورد نیت حقیقی هریک از اعمال حج به من داد؛ لذا هرگاه می بینم بزرگواری عازم این سفر است، مطالعه و توجه به نکات این حدیث را به او توصیه می کنم.
این حدیث مربوط به کل حج (یعنی حج تمتّع است) اما بنده در این صفحه فقط قسمتی از اعمال که مربوط به اعمال حج عمره است را قرار داده ام.
حَجّکُم مقبول، سَعیُکم مشکور
ضمناً در طواف هفتم، یا در سعی هفتم، یا هرجای دیگری که اضطرارتان به روح همه این اعمال حج، حضرت صاحب الأمر و العصر عج، بالا گرفت، به نیابت از ما برای ایشان دعا کنید.
حدیث شبلی؛ اسرار حج راستین از زبان امام سجاد(ع)
حج؛ از آنچه هست تا آنچه باید باشد
اَسرار حج در حدیث شبلی(1)
حرم امن الهی و سرزمین حج، خصوصیات و ویژگیهایی داردکه هیچ نقطهای از زمین چنین ویژگیهایی ندارد. در این سرزمین نمیتوان بدون احرام از میقات گذشت و وارد منطقه توحید و مهبط وحی گردید.
گرچه برخی از امور، موقتاً و در حال احرام بر انسان حرام است،(3)ولی برخی از امور مطلقاً حرام است. مطابق بیان امام سجاد ( علیه السلام ) ، در حدیث شبلی، حج گزار باید هنگام احرام بستن قصد کند هر چه را خدا بر وی حرام کرده، او هم بر خود تحریم کند.(4) منظور همه گناهان است، پس احرام در میقات یعنی خدایا من تعهد میکنم کههمه محرمات را بر خود تحریم کرده، برای همیشه آنها را ترک کنم.(3) نظر به اینکه در موارد متعددی در این کتاب به حدیث معروف «شبلی» اشاره شده لذا در این بخش متن کامل حدیث شبلی نقل میشود.(5)
- بخش اول
هنگامی که امام سجاد ( علیه السلام ) از سفر حج بازگشت شخصی به نام «شبلی» که او نیز حج گزارده بود، به استقبال امام شتافت.
امام ( علیه السلام ) از او پرسید: ای شبلی! آیا حج گزاردی ؟
شبلی گفت: آری فرزند پیامبر !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا به «میقات»(6) فرود آمدی و جامههای دوخته(7)را از تن درآوردی و غسل کردی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن گاه که به میقات فرود آمدی و جامههایت را درآورده، «غسل احرام» کردی و خواستی «لباس احرام» بپوشی آیا چنین نیت کردی که «لباس گناه» را نیزاز خویشتن دورگردانی و «جامه اطاعت خداوند» را در برکنی؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که جامههای دوخته را از تن بیرون میآوردی، آیا قصد کردی که از ریا و نفاق و امور شبههناک نیز به درآیی ؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که آلودگیهای بدن خویش را با غسل میزدودی، آیا در این اندیشه بودی که خویشتن را نیز از رذیلتها و گناهان بشویی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه به میقات فرود آمدهای و نه از لباس دوخته جدا شدهای و نه غسل کردهای!
- بخش دوّم:
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا نظافت کردی و «محرم» شدی، (لباس احرام پوشیدی) و نیّت حج کردی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آنگاه که نظافت میکردی و احرام میبستی و نیّت حج مینمودی، آیاقصدت این بود که با نور توبه و بازگشتی خالصانه به سوی خداوند، پلیدیها وگناهان جانت را نیز بزدایی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام «محرم شدن» در این اندیشه بودی که علاوه بر آنچه در حالاحرام، بر تو حرام میگردد ( هر چه را خداوند ) برای همیشه حرام فرموده استنیز بر خویشتن حرام گردانی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام بستن پیمان حج، اندیشیدی که هر قید و بند غیر خدایی را از خویشتن بگشایی و تنها در گرو پیمان خداوند باشی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه نظافت کردی و نه محرم شدهای و نه پیمان حج بستهای !
- بخش سوّم
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به «میقات» که وارد شدی، دو رکعت «نماز احرام» گزاردی و «لبیک» گفتی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام ورود به «میقات»، نیت و اندیشهات نایل شدن به زیارت خداوند و وصول به لقای پروردگار بود ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که «نماز احرام» میخواندی، آیا نیت کردی که به وسیلهنماز، که بهترین اعمال و برترین حسنات بندگان است، به خداوند نزدیک شوی وبه او تقرب جویی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که «لبیک» میگفتی، نیت و اندیشهات این بود که زبانت را تنها به طاعات خداوند بگشایی و از همه گناهان فروبندی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: نه به میقات وارد شدهای و نه نماز گزاردهای و نه لبیک گفتهای!
- بخش چهارم
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به «حرم» وارد شدی و «کعبه» را دیدی و نماز گزاردی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که به حرم وارد شدی، قصد کردی که«غیبت» از مسلمانان و ملتاسلام و بی حرمتی به آبرو و شخصیت آنان را بر خویشتن حرام گردانی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که به «مکه» رسیدی، چنین اندیشیدی و این گونه نیت کردی کهتنها به قصد خداوند آمدهای (نه به قصد شهرت و تجارت و…؟!)
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه به حرم وارد شدهای و نه کعبه را دیدهای و نه نمازگزاردهای!
- بخش پنجم
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا کعبه را «طواف» کردی و ارکان آن را مسّ نمودی و «سعی» به جا آوردی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام «سعی»، چنین نیت کردی که به سوی خداوند میگریزی و به او پناهمیبری و اوست که آگاه به نهانهاست، و بر این نیت و اندیشهات آگاه است؟ (و تو را پناه میدهد)؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه طواف کردهای و نه ارکان را مسّ نمودهای و نه سعی به جا آوردهای!
- بخش ششم:
سپس امام ( علیه السلام ) به شبلی فرمود: با «حجر الاسود»(8) مصافحه کردی و به آن دست کشیدی و در «مقام ابراهیم ( علیه السلام ) » ایستادی و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردی ؟
شبلی گفت: آری.
در این هنگام، امام ( علیه السلام ) فریادی سوزناک برآورد و حالتی به اودست داد که نزدیک بود از دنیا برود (وروح مطهرش از شوق و خشیت خداوند، به ملکوت آسمانها پرواز کند)! سپس (بهخود آمد و به ناله) گفت: آه ! آه…
و آن گاه فرمود: کسی که با «حجر الاسود» مصافحه کند وبه آن دست دهد، همانا با خداوند متعال مصافحه کرده است ! پس، ای مسکین ! نیک بنگر که مبادا حرمت آن را تباه سازی و پیمانی این چنین عظیم را بشکنی ودستی را که در دست خداوند نهادهای، به گناهانی بیالایی که گنهکاران به آنآلودهاند.
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که در مقام ابراهیم ایستادی، نیت کردی که بر عهد و فرمان خداوند، بایستی و از تمامی گناهان روی گردان شوی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که در مقام ابراهیم نماز میخواندی، قصدت این بود که نمازی چونان ابراهیم ( علیه السلام ) بخوانی و با آن نماز، بینی شیطان را به خاک بمالی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: پس، نه با حجر الاسود مصافحه کردهای و نه در مقام ابراهیم ایستادهای و نه در آنجا نماز گزاردهای!
- بخش هفتم
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به سر «چاه زمزم» رفتی و از آب آن نوشیدی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا در آن هنگام، در این اندیشه بودی که بر سرطاعت خداوند رفتهای و چشمان خویش را از گناهان فرو پوشیدهای ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه بر سر چاه زمزم رفتهای و نه از آب آن نوشیدهای!
- بخش هشتم
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا میان دو کوه « صفا» و «مروه»، « سعی» کردی و بین آن دو، راه پیمودی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا در آن حال چنین اندیشیدی که میان «خوف» و «رجاء» و ترس وامید هستی (و خشیت و رحمت خداوند را یکجا در جان خویش فراهم آوردی)؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، سعی نکردهای و میان صفا و مروه راه نپیمودی !
.....
- بخش دوازدهم
...
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که موهای سرت را میزدودی، آیا اندیشهات این بود کهخویشتن خویش را نیز از همه آلودگیها پاک میکنی و آنچه را از مردمان برعهدهداری، بر میداری و از گناهان و آلودگیها بیرون میآیی ؛ همانند روزیکه از مادر زاده شدهای ؟
شبلی گفت: نه !
...
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که از قربانگاه به مکه بازگشتی و «طواف افاضه» را انجامدادی، آیا چنین اندیشیدی که از رحمت خداوند، سرشار شدهای و اینک به سویطاعت او روی آوردهای و به محبت وی چنگ زدهای و فرمانهای واجب او راانجام دادهای و به «قرب الی اللّه» و نزدیکی به خداوند دست یافتهای ؟
شبلی گفت: نه !
امام سجاد ( علیه السلام ) به او فرمود: پس، به منا نرسیدهای، و جمرهها را سنگسار نکردهای وموهایت را نزدودهای و قربانی نکردهای و مناسک و اعمالت را انجام ندادهایو در مسجد خیف نماز نگزاردهای و طواف افاضه را به جای نیاوردهای و بهخداوند، تقرب و نزدیکی نیافتهای ! بازگرد که حج نگزاردهای !
در این هنگام «شبلی» به گریه درآمد و بر غفلت و تقصیرخویش واز دست دادن آن همه فایده و آثار و اسرار گرانقدر حج، سخت گریست. واز آن پس و تا فرا رسیدن موسم حجی دیگر، به فراگیری بیشترمعارف و علوم ورموز حج پرداخت و سال بعد، با معرفتی سرشار و یقینی استوار، حج گزارد.
منبع: کتاب «از ژرفای حج»؛ اثر استاد علی اکبر مظاهری، صفحه 7
پی نوشت ها :
1. مستدرک الوسائل، ج دهم، ص 166?
شبلی کیست؟
الف ـ افراد متعددی به «شبلی» ملقب بودهاند کهنزدیکترین آنها به عصر ائمه علیهمالسلام ، «ابوبکر، دُلف بن جحد» است،که تقریباً دو قرن پس از شهادت امام سجاد ( علیه السلام ) به دنیا آمده است. از این رو هیچ یک از شبلیها نمیتوانند مستقیماً از امام سجاد ( علیه السلام ) روایت کنند.
ب ـ چون این حدیث به سبک و وزن سخنان مأثور از امامانمعصوم نیست، لذا گفته شده که ممکن است این روایت، سخنان بعضی از عرفا بودهکه به تدریج به امام سجاد ( علیه السلام ) نسبت داده شده است، لکن این گونه روایات نه تنها مخالف با سایر روایاتنیست، بلکه هماهنگ با سایر معارف اسلامی هم هست. لذا کاستی در سند، مانعاستفاده از متن بلند و نورانی آن نیست.
ج ـ ترتیب برخی مناسک در این روایت برابر ترتیب فقهی نیست. زیرا امام سجاد ( علیه السلام ) در این حدیث، درصدد بیان احکام حج و تکالیف ظاهری حجگزاران نبوده است. صهبای حج، ص 344?
2. مانند کندن مو، نگاه کردن به آینه، صید کردن و عطر زدن و…
3. قال: «فحین احرمت، نویت انک حرمت علی نفسک کل محرم حرمه اللّه عزوجل».
4. صهبای حج، ص 4 ـ 343?
5. این متن از کتاب شرح النخبه از سید عبداللّه سبطمحدث جزایری نقل شده است، ضمن اینکه اصل متن در کتاب صهبای حج ص 344 ـ 347نیز آمده است.
6. مکانی است که اعمال حج از آنجا آغاز میگردد.
7. لباس احرام باید «نادوخته» (خیاطی نشده) باشد.
8. سنگی سیاه که در یکی از گوشههای کعبه قرار دارد.
9. صحرایی است به طول 12 و عرض 5/6 کیلومتر، در فاصله 21 کیلومتری شمال مکه.
10. کوهی در صحرای عرفات.
11. مکانی در نزدیکی عرفات و دارای مسجدی به نام حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) ، یا نمره نامگذاری شده است.
12. سنگسار گاهها، سنگسار کردن شیطان و اهریمنان.
13. منطقهای در صحرای عرفات، با علامتهای مخصوص.
14. علامتهایی است برای تعیین حدود حرم.
15. نام صحرایی است.
16. کوهی است در وادی مزدلفه.
- ۹۴/۰۴/۲۲